امیر مهدیامیر مهدی، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

♥شاهـــزاده آبـــــــانی مــــــن♥

امیر مهدی و چهاردست و پا+آتلیه

سلام شاه پسری ! نیمه اول هشت ماهگی و کلی اتفاق! اول اینکه چهاردست و پا راه افتادی... به همه چی کار داری جاهایی از خونه که تا حالا نمیتونسی بری حالا به راحتی میری -اون روز که مامان مشغول کار بود و حواسش به شما نبود بعد از چند لحظه دید که رفتی زیر میز کامپیوتر و یا اون روز که زیر میز تلوزیون نشسته بودی! هر جا که میری مامان دنبالته! الان هم تو خونه پیش ما هستی و تموم کارت شده مسافت بین اتاق ها رو طی کنی از اتاق به پذیرایی و راهرو و اشپزخونه! دیگه کم کم به غذا خوردن عادت کردی و آب میوه طبیعی میخوری! خداروشکر رشدت هم خوبه هفته قبل هم با مامان و بابا رفته بودی امام زاده حسین! که عکساشو پست...
5 مرداد 1394

پایان هفت ماهگی!

سلام پسری هشت ماهگیت مبارک نفس! این مدت یه سری اتفاق های خوب افتاد یه سری بد! اولین شبای قدر رو  تجربه کردی پارسال این موقع دعای ما شده بود که شما صحیح و سالم بدنیا بیایی تقریبا همین موقع ها بود که فهمیدیم شما کاکل زری هستی! چند روز پیش  خونه عموی مامانی بودید و عکس های این پست هم مربوط میشه به همون روزا ! حسابی با دختر عموهای مامان بهت خوش گذشته و هم اونا تو  رو دوست دارن و هم تو اونا رو قربونت برم من که  با خندهات واون چشای شیطونت همه رو به خودت جذب میکنی! بریم سراغ عکسات:   پارک با خانواده عمو جون         ...
21 تير 1394

عکس!

سلام شازده کوچولوی من! بعد از مدت ها دارم پست میذارم برات مشکلی برای کامپیوتر پیش اومده بود و تازه رفع شده! چون عکس خیلی زیاد مونده ترجیحا این چند پست رو فقط عکس میذارم ازت! +دوتا مروارید کوچولوت در اومد و اما چون برخورد شد به شبای قدر نشد برات جشن بگیریم خیز برمیداری برای چهاردست و پا و تلاش میکنی و گاهی هم یه حرکت های کوچیک داری + یه کوچولو هم  به حرف اومدی مثلا وقتی میخوایم بهت غذا بدیم با تعجب و خنده نگاهمون میکنی میگی : مـــــه ؟ و امثال این ! شیطونی هات هم حد نداره موقع غذا همش وسط سفره ای و کل سفره رو بهم میریزی !   بریم سراغ عکسا: با امیرحسین جون پسر عموت ک...
17 تير 1394

روزای خوب

قند عسلی سلااااام! شرمنده بابت تاخیر در پست ها عزیزم! پس فردا کنکور دارم ایشالله بعد از اون زود به زود آپ میکنم برات! هفتمین ماهگردت هم مبارک باشه شازده کوچولوی من! دیگه بدون کمک میشینی ! شیطون شدی و البته کنجکاو! عاشق تبلیغات شبکه آی فیلم الخصوص لوسی هسی و در هر شرایطی که باشی باید اونو نگاه کنی! یه چیزایی هم به زبون خودت میگی مثل آه و اوه  و به و .... دوست داری بایستی روی پاهای خودت  ! امروز یه کم بی حالی و علامت های دندون در اوردن هم دیده میشه ! ایشالله به راحتی این مرواریدهات بیرون بیاد شاه پسری... حموم کردن رو خیلی دوست داری و اصلا گریه نمیکنی عزیز ...
21 خرداد 1394

ماهگرد ششم

سلام شازده کوچولوی من... به نیم سالگی رسیدی... +واکسن این ماه حسابی اذیتت کرد و چون سرما خوردگی جزئی هم داشتی بیشتر تب کردی و خوب شیر نمیخوردی و مجبور شدیم بریم دکتر دکتر هم گفت آقا کوچولو میخواد دندون دربیاره شروع به غذا خوردن هم کردی عاشق ماستی +چایی  نشد برای ماهگرد شیشمت جشن بگیریم به خاطر مریضی و ... که برات پیش اومد ایشالله که بدون دردسر مروارید های خوشگلت هم دربیاد  شرمنده بابت پستی که خیلی دیر گذاشتم ! ایشالله بعد از امتحانات بیشتر برات پست میذارم! سلامت باشی همیشه عزیزم دو روزی که مریض بودی خونه خیلی ساکت بود و اصن صفا نداشت  هیچوقت اذیت شدنت رو ن...
25 ارديبهشت 1394

عکس...

سلام عزیز دلم! این پست  هم بیشتر عکسه ینی اینقدر شیرین کاریات زیاده که یادم نمی مونه... کم کم  داری سینه خیز رفتن رو یاد میگیری اما روی بالشت فعلا! بیرون رفتن و دیدن بازیا بچه ها رو خیلی دوست داری بچه ها هم تو رو خیلی دوست دارن غیر ممکنه جایی بری و عاشقت نشن تو خیابون پارک و بیرون عزیز دلی دیگه این عکسا هم دفه قبلی که رفته بودی پارک مامانی برام فرستاده  بریم سراغ عکسا:               ...
4 ارديبهشت 1394

عکس ماهگرد پنجم

سلام زبل خان! ببخشید اگه دیر به دیر به وبت میرسم واقعا این مدت سرم شلوغه میدونم خیلی دیرشده ولی امروز بالاخره عکس های ماهگردت رو آپ کردم اونم نه همش بازم عکس هست اونا رو پست بعد میذارم برات حسابی به بودنت تو این مدت عادت کرده بودیم ... نمیخوام تو این پست زیاد بنویسم ترجیح میدم فقط عکس باشه! پنج ماه که حضور تو باعث شادی ما شده 5ماه که تو فرشته آسمونی به زندگی ما اومدی و بهش نور صفا بخشیدی ... عاشقانه دوست داریم زیباترین معجزه خداوند!    بریم سراغ عکسا:   جشن ماهگردت:   تعجب نداره فداتشم دوربینه بخداااا     دلبری برای م...
31 فروردين 1394

روز مادر+ پنجمین ماهگردت

      من بدهکار توام ای  مادر      همه جانی که به من بخشیدی         لحظاتی که برای امن من جنگیدی             و بدهکار توام عمرت را                روزهایی که ز من رنجیدی                       اشک  ها دزدیدی، و به من  خندیدی   من بدهکار توام ای مادر!     &...
20 فروردين 1394

اولین پست سال 94

سلام ناز دونه ی من ! امیدوارم که سال جدید بهت بسازه نفسی... پارسال همین موقع ها بود که تب و تاب مادر شدن رو مامانی احساس کرد... و حالا امسال تو رو تو آغوشش داره ! خدارو هزاران بار شکر به خاطر داشتن فرشته ی زیبایی مثل تو اولین سفرت شمال شهر زیبای تنکابن خونه آقاجون (بابا برزگ مامان)بود  قبل از سفر حموم رفتی ینی اولین حموم عیدت   تو مسیر بیشتر خواب بودی زمانی هم که بیدار میشدی با اشتیاق فضای سبز اطراف رو نگاه میکردی! تو این مدت حسابی شیطون شدی کاملا به شلوغی عادت کردی ! آقاجون و خانوم جون با دیدنت حسابی ذوق کردن  و تو هم اونا رو خیلی دوست داری و به تموم کاراشون عکس العمل ...
10 فروردين 1394