دومین ماهگرد
پسری دوماهه شدی!
بزرگتر شدی!
اقا تر!اروم تر ! و دلنشین تر
تو این دوماهی که اومدی اینقدر اتفاق های خوب برامون افتاد که بهترینش وجود خود نازنینت بود
تو این چند روز برای اولین بار به یه جشن شلوغ و پلوغ رفتیم که شما ما رو سربلند کردی و اصن گریه نکردی
خونه دایی مامانی جشن برای تولد پیغمبر بود که شما رو هم بردیم حسابی خوشتیپ شده بودی!
اول از همه رفتیم خونه عزیز که دلش برای تو تنگ شده بود که خاله ها و دایی هم اونجا بودن
حسابی براشون خندیدی و بازی کردی!در طی جشن هم آروم و بغل خاله مامانی بودی!
فردا قراره واکسن بزنی که دایی و مامان جون هم به همراهتون اومدن تا مواظب تو باشن
ببین بلا هنوز 2ماه نشده اومدی چه جوری جای منی که 18ساله اومدم رو گرفتی
ایشالله که فردا بی دردسر واکسن رو بزنی و مشکلی پیش نیاد
وقتی تو حال خودتی میخندی ولی همین که میایم ازت عکس بگیریم اخم میکنی!امروز کلی
برای من و مامانی خندیدی ولی تا دایی اومد ازت عکس بگیره اخم کردی
اون شب هم از خواب بیدار شده بودی و زل زده بودی به مامان جون و قصد خوابیدن نداشتی
ساعت از 1گذشته بود ولی امیر اقا تازه شیطونیش گل کرده بودو با بدبختی خوابیدی
از اونجایی که شما به نی نی خوابت عادت کردی و اینجا هم نداریمش فقط در 2صورت میخوابی
1.بغلت کنیم و تکون تکون بدیمت و بعد روی زمین نذاریمت
2.بذاریمت رو پا تا بخوابی !اونم فقط من یا مامانی
اون روزی که عمه مامانی و بچه هاش اومدن تا شاهزاده رو ببینن دختر عمه مامانی اومد که تو رو بخوابونه
اما هرکاری کرد نشد که نشد واخر سر تو رو به من سپرد من تو رو خوابوندم
از شیرین کاری هات اینکه وقتی خوابت میاد و تو خواب گرسنه میشی چشات رو باز نمیکنی
تا سریعا بعد از خوردن شیر بخوابی
قبل از خوابیدن برای خودت میخونی تا خسته بشی و بعد بخوابی
برای بابایی چنان دست و پایی میزنی که ادم دلش برات غش میره
عزیز دلم همیشه بخند همیشه شاد باش دنیا ارزش غم نداره!
کیک دومین ماهگردت
از نمونه های کوچیکی که گفتم!تا دایی اومده عکس بگیره شما گریه کردی